باران عشق
LOVE RAIN
نوشته شده توسط : ☂مَهدیبا (MahDiba)♂♥♀♥♠

                             

این روزا گوزن و سر نمی برن،
می شکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گلشونو می کوبن به طاق
آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی می کنن
اونایی که چشمشون به قدرته،
هم پیاله هاشو راضی می کنن
نمی دونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر می زنه؟
اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چندتا چاقو پشت قیصر میزنه؟
نمی دونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر می کنه؟
اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر میکنه؟
پای روضه ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دوره ای که عاقلاش زنجیرین
سوته دل شدن یه دیوونگیه
این روزا دوره ی غیرت کشیه
کی میدونه قیصر این روزا کجاست؟
بکشی و نکشی، می کُشنت
اینجا بازارچه ی آب منگولیهاست


:: برچسب‌ها: قیصر , بهروز وثوقی , داریوش اقبالی , داریوش , ترانه قیصر , بهروز , وثوقی , اقبالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1344
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 19 خرداد 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 232 صفحه بعد

دوستان عزیز برای بهتر شدن مطالب از پیشنهادات و انتقادات خود مرا آگاه سازید. م ب مهدیبا